سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]

هـیـئــت مـحـبـــان الـحـسـیــن علیـه السـلام


خاطره ای از زبان آیت الله لنکرانی(رحمة الله علیه):
پدرم به مناسبت ایام فاطمیه مجلس روضه اى در منزل ترتیب داده بودند که مرحوم آیة الله بروجردى روزى به عنوان شرکت در روضه به آنجا تشریف آوردند، من مشغول پذیرایى از میهمانان بودم همین که مرحوم آیة الله بروجردى مرا دیدند لبخندى زده و خطاب به مرحوم پدرم  فرمودند: فلانى هم در درس شرکت مى کند، تصور مى کنم کمى سن من باعثآیت الله فاضل لنکرانی تعجب ایشان شده بود، پدرم که متوجه این نکته شده بود، به عرض رساندند که نه تنها در درس شرکت مى کند بلکه درسهاى شما را به عربى مى نویسد و شنیدن این مطلب تعجب معظم له را بیشتر برانگیخته و فرمود: امکان دارد این نوشته ها را ببینم؟ پدرم به من دستور داد تا آنها را آورده و به خدمت ایشان دادم، معظم له نسبت به مسائل علمى و به طلابى که علاقمند به تحصیل بودند توجه خاصى از خود نشان مى دادند، بطورى که این کار از خصایص وجودى وى به شمار مى آمد، نوشته مرا حدود نیم ساعت بدون آنکه با کسى حرف بزند و یا به حرف کسى گوش بدهد ملاحظه فرمود و تنها در سند روایتى که من از صاحب وسائل نقل کرده بودم، اشکال فرموده و گفتند این روایت طى سند دیگرى غیر از این سند وارد شده که این اشکال در واقع متوجه صاحب وسایل مى شد.
پس از آن هم، همواره مرا مشمول عنایت خود قرار داده و با کلمات اعجاب انگیزى تشویق مى فرمودند و هر چند وقت یک بار نوشته مرا خواسته و پس از مرورى در آن به من پس مى دادند و پس از آن که به چهار صد یا پانصد صفحه رسید دستوردادند که آن را چاپ کنم.»

منبع: تبیان



S.M.O (یاس) ::: دوشنبه 86/4/18::: ساعت 2:6 صبح


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :3643
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
S.M.O (یاس)
دیدار ما قیامتیان هیئت بهشت اینجا برای سینه زدن بهر ما کم است
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<